توصیه لقمان به پسرش

روزی لقمان به پسرش گفت امروز به تو 3 پند می دهم که کامروا شوی. اول اینکه سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری! دوم اینکه در بهترین بستر و رختخواب جهان بخوابی ! سوم اینکه در بهترین کاخها و خانه های جهان زندگی کنی !!! پسر لقمان گفت ای پدر ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم چطور من می توانم این کارها را انجام دهم؟ لقمان جواب داد : اگر کمی دیرتر و کمتر غذا بخوری هر غذایی که میخوری طعم بهترین غذای جهان را می دهد . اگر بیشتر کار کنی و کمی دیرتر بخوابی در هر جا که خوابیده ای احساس می کنی بهترین خوابگاه جهان است . و اگر با مردم دوستی کنی و در قلب آنها جای می گیری و آنوقت بهترین خانه های جهان مال توست...


دانستنیهای ایران باستان

آیا می دانید:کلمه شاهراه از راهی که کوروش کبیر بین سارد پایتخت کارون و پاساگارد احداث کرد گرفته شده است.

آیا می دانید کوروش کبیر در شوروی سابق شهری ساخت به نام کورپولیس که خجند امروزی نام دارد.

آیا میدانید:اولین هنرستان فنی حرفه ای در ایران توسط کوروش کبیر در شوش جهت تعلیم فن و هنر ساخته شد.

آیا می دانید: کوروش پس از فتح بابل به معبد مردوک رفت وبرای ابراز محبت به بابلی ها به خدای آنان احترام گذاشت و در همان معبد که 1000 متر بلندی داشت برای اثبات حسن نیت خود به آنان تاج گذاری کر

آیا می دانید:دیوار چین با بهره گیری از دیواری که کوروش در شمال ایران در سال 544 قبل از میلاد برای جلوگیری ازتهاجم اقوام شمالی ساخت. ساخته شده است.

آیا می دانید:اولین سیستم استخدام دولتی به صورت لشکری و کشوری و به مدت 40 سال خدمت و سپس بازنشستگی و گرفتن مسمری دائم را کوروش کبیر در ایران پایه گذاری کرد.

آیا می دانید: کمبوجیه فرزند کوروش به دلیل کشته شدن 12 ایرانی در مصر واینکه فرعون مصر به جای عذر خواهی به دشنام دادن به ایرانیان و تمسخر پرداخته بود با 250هزار سرباز ایرانی در روز 42از آغاز بهار 525 قبل از میلاد به مصر حمله کرد و کل مصر را تصرف کرد و به دلیل آمدن قحطی در مصر مقدار بسار زیادی غله وارد مصر کرد. اکنون در مصر یک نقاشی دیواری وجود دارد که کمبوجیه را در حال احترام به خدایان مصر نشان می دهد.او به هیچ وجه دین ایران را تحمیل نکرد و بی احترامی به آنان ننمود.

آیا می دانید:داریوش کبیر با شور ومشورت تمام بزرگان ایالتها ی ایران که در پاسارگارد بود جمع شده بودند به پادشاهی برگذیده شد و در بهار 520 قبل از میلاد تاج شاهنشاهی ایران را بر سر نهاد و برای همین در مناسبت دو نوع سکه طرح دار با نام داریک (طلا) و سیکو (نقره) را در اختیار مردم قرار داد که بعد ها رایج ترین پولهای جهان گردید.

اگر نجات پیدا کنم

محرم سال 530 هجری قمری بود.

طلبه جوان سراسیمه از مدرسه علمیه «دروازه عراق » بیرون دوید و به سمت خانه «محمد بن یحیی » بزرگ سادات آل زباره شتافت. رنگ از صورتش پریده بود و نفس نفس می زد. خانه محمد بن یحیی، نزدیک مسجد جامع شهر سبزوار قرار داشت. به خانه رسید ودر زد. لحظه ای بعد خادم پیر خانه، در را باز کرد.

توصیه می کنم حتما مطالعه کنید...

(برای مشاهده زندگینامه عجیب شیخ طبرسی به ادامه مطلب بروید)

 

 

ادامه نوشته

آشنایی با تاریخچه المپیک

فرهنگ و تاریخ > تاریخ جهان - همشهری آنلاین:
اولین دوره بازی‌های المپیک، 776 سال قبل از میلاد بوسیله افیتوس و با آرزوی برقراری صلح در محلی به نام المپیا برگزار شد.

در بازی‌های المپیک باستان ورزشکاران در رشته‌های کشتی، مشت‌زنی، اسب‌سواری، ارابه‌رانی و دویدن با اسلحه مسابقه می‌دادند. قهرمانان تاجی از برگ های درخت زیتون برسر می‌گذاشتند و اجازه داشتند مجسمه خود را در المپیا نصب کنند.

از جشن‌های معروف یونانیان جشن المپیک بوده است که اغلب بخاطر پیروزی در جنگ یا بزرگداشت روزهای تولد و مرگ پادشاهان و بزرگان هر 4 سال یکبار برگزار می‌شد.

ادامه نوشته

کتاب الکترونیکی (PDF) صد جنگ بزرگ تاریخ

نویسنده : علی غفوری                                                                    

                               ناشر :  پارس بوک

                                                        زبان کتاب :  پارسی

                                                                                       تعداد صفحه : 199

                                                                                        قالب کتاب : PDF 

حجم فایل :  2,010  Kb

منبع:www.parsbook.org

توضیحات :  جنگ، پیکار، نبرد یا زورآزمایی میان دو یا چند گروه است که ممکن است با خشونت شدید همراه باشد. جنگ میان کشورها از شدیدترین و پر تلفات‌ترین جنگها می‌تواند باشد. در طی بیش از سه هزار و پانصد سال تاریخ مضبوط بشریت، تنها ۲۷۰ سال بدون جنگ وجود داشته است. بنابراین جنگ قدمتی فراتر از تاریخ داشته و به اساطیر می‌رسد.

کریستوف کلمب

کریستوف کلمب (۱۴۵۱ میلادی - ۲۰ مه‌ ۱۵۰۶ میلادی) سوداگر و دریانوردی بود که بر حسب اتفاق قارهٔآمریکا را کشف کرد. او که از طرف پادشاهی کاستیل (بخشی از اسپانیا) مأموریت داشت تا راهی از سمت غرب به سوی هندوستان بیابد، در سال ۱۴۹۲ میلادی با سه کشتی از عرض اقیانوس اطلس گذشت اما به جای آسیا به آمریکا رسید. کلمب هرگز ندانست که قاره‌ای ناشناخته را کشف کرده است. او تا آخر عمر می‌پنداشت سرزمینی که به آن قدم گذاشته همان هندوستان است.

ادامه نوشته

پندهای بزرگمهر حکیم


هر که صحبت با نیکان کند، از بلاها رسته است.
هر که اندر دل حسد دارد، تن خویشتن اندر بلا اندازد. 
هر که مردمان را چاه کند، خود در آن افتد.
هرکه آزادگان را گرامی دارد، نیکنام زندگی کند و سرانجام رستگار شود.
هر که از مردم پست حاجت خواهد‏،‏‏‏‏‏‏ چنان بود که از خشک رود ماهی جوید.
هر که عذرخواهی نپذیرد، اگرش دشنام دهی روا باشد.
هر که جنگ کسان به خود کشد، خویشتن را بدنام و فضول داشته است.
هر که دین را خوار کند، دین وی را خوار گرداند.
هر که از جواب نترسد، هر چه خواهد بگوید.
هر که مردمان از او ایمن نباشند، مرگش صلاح دو جهانی باشد.
هر که به آن چه دارد بسنده کند، همیشه بی نیاز است.
هر که بر ضعیفان، مهربانی کند، قویان را از جمله خویش کرده باشد.
هر که از این جهان آن جوید که موجب سرزنش و ملامت نباشد، زندگانیش به راحت و لذت گذرد.
هر که افزونی جوید، همیشه در آرزو بود.
هر که را خرد بود، دو جهانش بود.
هر که اندوه نیامده، آمده بیند و آن را بپذیرد، بی اندوه بود.
هر که تنهایی گزیند، همیشه به سلامت بود.
هر که آزاده بود، به حقیقت آرزوها بنده او بود.
هر که دوست از دشمن نشناسد و راز خود پیش هر کس آشکار کند ابله بود.
هر که به مال و نعمت این جهانی حریص بود، اگر چه پادشاه باشد، درویش بود.
هر که را توکل به رحمت ایزد باشد، به آرزوی خود برسد.
هر که ازآن جهان بترسد، از بد کردن بپرهیزد.
هر که گناه کسی عفو کند ولی به روی او بیاورد، هنوز گناه عفو نکرده‌باشد.
هر که به شادی‌ها و غم‌های این جهانی دل نهد، از شمار دانایان و خردمندان نبود.
هر که نا حق کند، افتاده شود و آسیب بسیار خورد.
هر که را سرمایه او زندگانی بود، سودش دانش و هنر بود.
هر که از خانه تهمت دور بود، از سرزنش رسته باشد.
هر که از خویشتن انصاف دهد، کس با وی دشمنی نکند.
هر که از خدای عزوجل شرم ندارد، هر چه خواهد کند و از سرزنش باک ندارد.
هر که از بهر فردا امروز ننگی بر خویشتن نهد، به حقیقت پست بود.
هر که به فرهنگ و دانش مشغول شود، به بد کردن نپردازد و روا ندارد.
بدان که گوهر هر کس به اندازه خردش بود.

سخنان شکسپیر

من وقت را هدر دادم و اکنون اوست که مرا هدر میدهد.ویلیام شکسپیر

ای جسارت! دوست من باش.ویلیام شکسپیر

دوستی نعمت گرانبهائی است ،خوشبختی رادوبرابر می کندوبه بدبختی تخفیف میدهد. ویلیام شکسپیر

اگر كسی را دوست داری رهایش كن سوی تو برگشت از آن توست و اگر برنگشت از اول برای تو نبوده . ویلیام شکسپیر


از بزرگی نترس؛ بعضی بزرگ زاده میشوند، برخی بزرگی را به دست میآورند و بعضی بزرگی را به دامانشان میاندازند. ویلیام شکسپیر


آه که دروغ چه چهره زیبایی دارد. ویلیام شکسپیر

به  لبهایت خوار و خفیف کردن نیاموز که برای بوسیدن آفریده شدهاند. ویلیام شکسپیر

خدا به تو یک صورت داده است و تو از آن صورت دیگری ساخته ای. ویلیام شکسپیر

صورت شما كتابیست كه مردم می توانند از آن چیز های عجیب بخوانند. ویلیام شکسپیر

به عمقت برو، در بزن و بپرس قلبت چه میداند. ویلیام شکسپیر


ادامه نوشته

زندگینامه شکسپیر

ویلیام شکسپیر در ۲۶ آوریل سال ۱۵۶۴ در انگلستان در شهر استراتفورد متولد شد. شهرت شکسپیر به عنوان شاعر، نویسنده، بازیگر و نمایشنامه نویس منحصر به فرد است و برخی او را بزرگترین نمایشنامه نویس تمام دوران می‌دانند اما بسیاری از حقایق زندگی او مبهم است.

ویلیام شکسپیر در ماه آپریل (احتمالا روز بیست و سوم) در استراتفورد متولد شد. پدرش شهردار و مادرش فرزند زمین داری محلی بود. شکسپیر احتمالا در مدرسهٔ گرامر استراتفورد تحصیل و در آنجا اطلاعات ارزشمندی دربارهٔ لاتین به دست آورده؛ اما ویلیام رهسپار آکسفورد و یا کمبریج نشد. دربارهٔ جوانی‌های ویلیام افسانه‌ها یست و در واقع سند مستندی وجود ندارد. اولین مدرکی که ما دربارهٔ او پس از مراسم تعمید و نام گذاری داریم از ازدواج او با آنی هاداوای Anne Hathaway در سال ۱۵۸۲ می‌باشد. که ثمرهٔ آن دختری در سال ۱۵۸۳ و یک دختر و پسر دو قلو در سال ۱۵۸۳ بود. شکسپیر پس از ازدواج به لندن رفت و در تماشاخانه مشغول بازی شد. در آنجا وظیفه ویرایش نمایش نامه‌ها را به او سپردن شکسپیر از این تجربه استفاده کرد و خود چند نمایشنامه نوشتکه با استقبال روبرو شد پس از آن ما هیج اطلاعی در بارهٔ فعالیت‌های او برای ۷ سال نداریم، اما وی احتمالا پیش از سال ۱۵۹۲ در لندن به عنوان بازیگرکار می‌نموده. در این موقع چندین هیثت بازیگران در لندن و دیگر مناطق وجود داشت که ارتباط شکسپیر با یکی یا بیشتر از آنها همگی حدسیات است. اما ما از ارتباط مفید و طولانی او با موفق‌ترین دسته بازیگران با نام مردان لرد چامبرلین The Lord Chambelain's Men اطلاع داریم که پس از آمدن جیمز اول به تخت مردان شاه the King's Men نام گرفتند. شکسپیر نه تنها با این گروه بازی کرد بلکه سرانجام سالار صاحب سهم و مدیر نمایشنامه شد. دسته شامل کسانی که در آن روزگار مشهورترین بازیگران بودند می‌شد مانند Richard Burbage (که بی شک خالق نقش‌های هاملت، لیر و اوتلو بود) همین طور Robert Armin وWill Kempe (بازیگران نمایشنامهٔ دلقک و احمق شکسپیر) همچنین ایشان شناخته شده‌ترین تئاتر الیزابتی در سال ۱۵۹۹ بودند. شکسپیر در دوران نخستین خود را محدود تئاتر ننموده و در سال ۱۵۹۳ شعر عشقی اساطیری ونوس و آدونیس و در سال پس از آن نیز ربودن لاکریس را منتشرمنتشر ساخت. و تا ۱۵۹۷ وی کامکار شد تا خانه یی نو را در استراتفورد خریداری نماید و اینک او می‌توانست خود را یک جنتلمن بنامد.


فرانسیس میرس Francis Meres در پالادیس تامیا: خزانه هوش(۱۵۹۸) در رابطه با شکسپیر می‌گوید: همانطور که پلاتوس و سنکا Plautus and Seneca بهترین برای کمدی و تراژدی در میان لاتین هستند شکسپیر فاخرترین آنها از هر دو گونه در روی صحنه‌است.


با دو چکامه‌ای که شکسپیر در سال‌های ۱۵۹۳ و ۱۵۹۴ به چاپ رساند اشعار او زودتر از نمایش‌هایش چاپ شدند همینطور باید گفت که بیشتر غزل‌های وی باید در این سال‌ها نوشته شده باشند و نمایش‌های او پس از سال ۱۵۹۴ نمایان شده‌اند و او به طور کلی هر دو سال یکی را ارئه نمود که هریک شامل سرود و آهنگ‌هایی بسیار زیبایی می‌شدند.


نمایش‌های ابتدایی شکسپیر شامل: هنری چهارم، تیتوس آندرونیکس، رویای شبی در نیمهٔ تابستان، بازرگان ونیز و ریچار دوم می‌شود که همگی در میانه و اواخر دهه ۱۵۹۰ تاریخ گزاری شده‌اند.


همینطور بعضی از تراژدی‌های مشهور او که در اوایل دهه ۱۶۰۰ گفته شده‌اند شامل: اتللو، شاه لیر و ماسبت می‌شود. در حدود سال ۱۶۱۰ شکسپیر به استراتفورد برای استراحت بر می‌گردد و با وجود آن به نوشتن ادامه می‌دهد که دورهٔ رمان و کمدی-استراتژی او به حساب می‌آید مانند: طوفان، هنری هشتم، سیمبلاین و داستان زمستان. درمورد غزلیات او می‌توان گفت که نخستین بار در سال ۱۶۰۹ به چاب رسیدند.

ویلیام شکسپیر به تاریخ ۲۳ آوریل ۱۶۱۶ میلادی درگذشت و جسد او دو روز پس از آن در کلیسای مقدس ترینتی به خاک سپردند. او حتی قطعه‌ای ادبی نیز برای روی سنگ قبر خود گفته که بر روی آن حک شده‌است: به خاطر حضرت مسیح از کندن خاکی که اینجا را احاطه کرده خودداری کن، خجسته باد کسی که این خاک را رها کند و نفرین باد کسی را که استخوان‌های مرا بردارد. او در حالی مرد که به سال ۱۶۱۶ هیچ نسخهٔ جمع آوری شده‌ای از آثار شکسپیر وجود نداشت، و بعضی از آنها در نسخه‌هایی مستقل چاپ شده بودند که همان‌ها هم بدون نظارت ویرایش او بود. و در سال ۱۶۲۳ دو تن از اعضای هیئت شکسپیر، جان همینگز و هنری کاندل نسخه‌ای جمع آوری شده از تمام نمایش‌هایش که مورد تصحیح و رسیدگی قرار گرفته شده بود به چاپ رسید که فیرست فالیو first folio نام گرفته شد.

هوکَرپ و برانوش دو پهلوان با شرافت

هوکَرپ و برانوش دو پهلوان با شرافت / یاسمین آتشی


خورشید می درخشید هوکَرپ (پهلوان ملی ایرانیان) زرهی طلایی بر تن داشت ، سوار بر اسب سیاه اش که پوست اش می درخشید و ستاره باران بود . مردم شهر ، پهلوان پر آوازه شهر خویش را می ستودند . او می رفت تا با برانوش ، قهرمان رومی که تراژان (قیصر روم) ، برای مبارزه با او فرستاده بود ، در سوریه امروزی (مرز ایران و روم) بجنگد . تراژان نابکار ، قبلا به افسران خود گفته بود دلاور ایرانی نباید زنده از میدان نبرد بیرون رود . کمانداران رومی آماده اشاره تراژان برای کشتن پهلوان ایرانی بودند . رزم پهلوان ایران و قهرمان ملی رومیان در گرفت و خیلی زود برانوش از اسب بر خاک افتاد با اینکه هوکرپ می توانست به راحتی برانوش را بکشد اما روی برگردانید و آهسته رو به سوی ایران حرکت کرد . برانوش شگفت زده از اینکه سردار ایرانی از کشتن او گذشته است رویش را به سوی سپاه روم نمود و دید کمان داران ، پهلوان ایرانی هوکرپ را نشانه گرفته اند و دست تراژان در حال بالا رفتن است .

برانوش متوجه شد تا ثانیه هایی دیگر پهلوان نجیب و با شرافت ایران غرق در خون خواهد شد . به سرعت به طرف اسب هوکرپ دوید و با یک شیرجه به پشت اسب پرید ... پیکانهایی که در گوشه کنار اسب بر زمین فرود می آمدند به هوکرپ فهماند که باید از میدان نبرد به سرعت دور شوند ، خیلی زود وارد برجهای نگهبانی ایرانیان شدند سربازان دور آنها را گرفتند ...
در پشت برانوش دهها پیکان زهرآگین فرو رفته و او قبل از ورود به خاک ایران جان خویش را از دست داده بود .
برانوش همچون هوکرپ ، نمونه یک پهلوان با شرافت بود . انسانی مانند هزاران انسان دیگری که قربانی خواسته های پلید تراژان شده بودند ... اندیشمند کشورمان ارد بزرگ می گوید : (آدمهای بی مایه ، همگان را ابزار رسیدن به خواسته های خویش می سازند) . هوکرپ پیکان خون آلودی را که بر گردن برانوش فرود آمده بود را بیرون کشید و در کنار پیکانهای دیگرش گذاشت . همان روز برانوش را به رسم پهلوانان ایرانی با احترام بسیار به خاک سپردند .
از آن پس جنگهای بسیاری بین دو امپراتوری ایران و روم در گرفت ...
چندی بعد قیصر روم تراژان در سال ۱۱۷ میلادی توسط هوکرپ کشته شد ، در گلوی تراژان همان تیری بود که پیشتر گلوی برانوش را شکافته بود ...
همسر برانوش پس از مرگ تراژان ، نام پسر خردسال برانوش ، را از "آگوستوس" به نام پهلوان ایرانی هوکرپ تغییر داد ...

هوکَرپ : واژه ای پهلوی به معنای خوش اندام

زندگینامه شاهان اسماعیلی

اسماعیل میرزا، ملقب به ابوالمظفر بهادر خان حسینى، فرزند سلطان حیدر و نواده دخترى اوزون حسن آق قویونلو بود.
اسماعیل در 892 ق / 1487 م در اردبیل دیده به جهان گشود. وى پس از کشته شدن پدرش، سلطان حیدر «893 ق / 1448 م» در جنگ با یعقوب بیگ آق قویونلو و متحدش فرخ یسار شروانشاه، به همراه برادرانش در حصار استخر زندانى شد «عالم آراى عباسى، ص 32؛ جهانگشاى خاقان، صص 44 - 46». رستم بیگ آق قویونلو در 898 ق / 1493 م فرزندان حیدر را از زندان آزاد ساخت «حبیب السیر، ج 4، صص 439 - 440» و آنان را به تبریز فرا خواند. در پى کشته شدن سلطان على، برادر بزرگتر اسماعیل در نبرد با رستم بیگ، یاران و مریدان، اسماعیل میرزا را که در آن هنگام کودکى شش ساله بود، با اجازه مادر از اردبیل به گیلان «لاهیجان» بردند. در گیلان، کارکیا میرزا على، فرمانرواى محلى لاهیجان و دیلمان، که شیعه و سید و دوستدار خاندان صفوى بود در نگه داشت شیخ اغلى خردسال اهتمام کرد.

ادامه نوشته

زندگینامه پیامبر اکرم (صلی الله علیه واله)

زندگينامه پيامبر اسلام حضرت محمد (ص)



ولادت و دوران كودكى:

ولادت پيغمبر اكرم به اتفاق شيعه و سنى در ماه ربيع الاول است , گو اينكه اهل تسنن بيشتر روز دوازدهم را گفته اند و شيعه بيشتر روز هفدهم را , به استثناى شيخ كلينى صاحب كتاب كافى كه ايشان هم روز دوازدهم را روز ولادت مى دانند . رسول خدا در چه فصلى از سال متولد شده است ؟ در فصل بهار . در السيرة الحلبية مى نويسد : ولد فى فصل الربيع در فصل ربيع به دنيا آمد . بعضى از دانشمندان امروز حساب كرده اند تا ببينند روز ولادت رسول اكرم با چه روزى از ايام ماههاى شمسى منطبق مى شود , به اين نتيجه رسيده اند كه دوازدهم ربيع آن سال مطابق مى شود با بيستم آوريل , و بيستم آوريل مطابق است با سى و يكم فروردين . و قهرا هفدهم ربيع مطابق مى شود با پنجم ارديبهشت . پس قدر مسلم اين است كه رسول اكرم در فصل بهار به دنيا آمده است حال يا سى و يكم فروردين يا پنجم ارديبهشت . در چه روزى از ايام هفته به دنيا آمده است ؟ شيعه معتقد است كه در روز جمعه به دنيا آمده اند , اهل تسنن بيشتر گفته اند در روز دوشنبه . در چه ساعتى از شبانه روز به دنيا آمده اند ؟ شايد اتفاق نظر باشد كه بعد از طلوع فجر به دنيا آمده اند , در بين الطلوعين .

ادامه نوشته

زندگینامه داریوش کبیر

 

" من دوست دوستان خود بوده ام . من بهترين سوارکار - ماهرترين تير انداز و پادشاه شکارگر بودم "
<<< داريوش بزرگ >>>


داريوش بزرگ را ميتوان به جرات يکی از نوابغ هوشمند و شايسته برای قدرت و شاهنشاهی آسيا ناميد . در اينجا بر اين هستيم تا گوشه ای از کارهای شگفت انگيز اين فرزند پاک ايران و شاهنشاه 28 کشور آسيا را بررسی کنيم و همچنين با انديشه های اهورايی اين ابر مرد وطن پرست تاريخ ايران و جهان که بدون ترديد وی ادامه دهنده راه کورش بزرگ بوده است آشنايی بيشتری داشته باشيم .

                                     
                            

<<خداوند اين کشور را از گزند دشمن – دروغ و خشکسالی به دور نگهدارد>>
" دعای داريوش بزرگ "

                                         

ادامه نوشته

خداوند الموت (حسن صباح)

از آنجایی که ویژگی شخصیتی و زندگی حسن صباح رابطه ی تنگاتنگی با دژ دارد و هر شنونده یا خواننده ای که نام دژ را می شنود یا می خواند ، ناخود آگاه به یاد حسن صباح می افتد .

و از آن سو نیز همین رابطه برقرار است ، یعنی تا نام حسن صباح را میشنود یا در جایی می خواند ، واژه ی "دژ " به یادش می آید .

بر این اساس به ناچار قبل از اینکه به سراغ دژهای اسماعیلی بروم ، ابتدا از حسن صباح می آورم.

ادامه نوشته

زندگینامه کریم خان زند(وکیل الرعایا)

 

کریم‌خان زَند (زادهٔ ۱۱۱۹ ه.ق در روستای پری از توابع بخش زند ملایر- درگذشتهٔ ۱۱۹۳ ه‍.ق در شیراز) فرمانروای ایران از ۱۱۷۹ تا ۱۱۹۳ ه.ق و بنیان‌گذار دودمان زندیه بود. وی در دوران اوج حکومت خود تقریباً بر تمام ایران حکومت می‌کرد اما از تاج‌گذاری خودداری و خود را وکیل الرعایا می‌خواند. وی پیش از به قدرت رسیدن رئیس طایفه زند و از فرماندهان سپاه نادرشاه بود. حکومت او دوره‌ای آرام در تاریخ ایران به شمار می‌رود. وی اجازه داد تا بعضی از اقوام ساکن شمال ایران مستقل از حکومت باقی بمانند و یکی از همان‌ها به نام طایفه قاجار با شکست لطف‌علی خان زند دودمان زندیه را برانداختند.

ادامه نوشته

زندگی نامه - حاتم  طائی

    حاتم بن عبدالله از مشهورترین سخاوتمندان و جوانمردان و دلاوران عرب در زمان جاهلیت، پدرش سعد طائی است. حاتم از قبیله «طی» بود و قبل از اسلام زندگی می کرد. او بسیار بخشنده و باسخاوت بود، اعراب هر وقت می خواستند کسی را به سخاوتمندی مثل بزنند، او را به حاتم طائی متصف میکردند؛ و در ادبیات عرب، او به عنوان شخصیت محبوب جلوه گر است. 
 گویند که جوانمردی و بخشش در زمان جاهلیت (قبل از اسلام) به سه نفر منتهی می شد: هرم بن سنان، کعبه بن امامه و حاتم طائی. به موجب همین کرم و بخشش او، داستانهای زیادی در کتب ادبی مثل اغانی و عقدالفرید و المستطرف آمده و سعدی شاعر فارسی زبان هم، در کتاب گلستان و بوستان خود، چند حکایت از او به شعر درآورده و چند داستان نقل می کند.

ادامه نوشته

زندگینامه حضرت ابالفضل العباس

زندگی نامه حضرت ابوالفضل العباس
پيشگفتار

در نگاه به قلّه ‏هاي رفيع ايمان و شجاعت و وفا، چشم ما به وارسته مردي بزرگ و بي ‏بديل مي ‏افتد، به نام عبّاس فرزند رشيد اميرالمؤمنين(ع) كه در فضل و كمال و فتوّت و رادمردي، الگويي برجسته است. در اخلاص و استقامت و پايمردي، نمونه است و در هر خصلت نيك و صفت ارزشمندي، كه كرامت يك انسان به آن بسته است، سرمشق است. ما پيوسته دين باوري و حقجويي و باطل ستيزي و جانبازي را از او آموخته ‏ايم و نسل الله ‏اكبرِ امروز، وامدار مكتب جهاد و شهادتي است كه اباالفضل(ع) در آن مكتب، علمدار است و همچون خورشيد، درخشان.

 اينك، گرچه از صحنه‏ هاي آن همه ايثار و دلاوري و وفا كه در عاشورا اتّفاق افتاد و آينه‏ اي فضيلت نما پيش چشم جهانيان نهاد، بيش از هزار و سيصد سال ميگذرد، امّا تاريخ، روشن از كرامت هاي عباس بن علي(ع) است و نام ‏او با وفا، ادب، ايثار و جانبازي همراه است و گذشتِ اين همه سال، كمترين غباري بر سيماي فتوّتي، كه در رفتار آن حضرت جلوه‌گر شد، ننشانده است.

 

ادامه نوشته

داستان زیبای زندگینامه کلئو پاترا

کلئوپاتراي هفتم، ملکة مصر، دختر بطليموس هشتم بود: اسم مادرش معلوم نيست چه بوده، اما اين موضوع هيچ اهميتي ندارد؛ چون زني که زن بطليموس هشتم بشود معلوم است چه‌جور زني است.
  اين بطليموس به بطليموس ني‌زن معروف بود، چون که صبح تا غروب مي‌نشست ني مي‌زد. مصري‌ها او را از مملکت انداختند بيرون، اما او چون خاصيت ارتجاعي داشت فوراً برگشت سرجاي اولش. با همة اين‌ها در سال 51ق.م. زندگاني را بدرود گفت و مملکت مصر را گذاشت براي کلئوپاترا و پسر برادر چهارده سالة او، بطليموس چهاردهم......

به ادامه مطلب مراجعه نمایید....

ادامه نوشته

زندگینامه ادلف هیتلر

 برای دیدن برو به>>> ادامه مطلب

منبع:www.p30city.net

ادامه نوشته